یاد اولین مسافرت هانا افتادم (عید 1388- کیش) که چقدر توی راه و هواپیما اذیتمون کرد.بیچاره مسافرهای هواپیما. ولی چقدر با شعور بودن هیچ کس هیچی نگفت .من که از خجالت آب شده بودم ولی فکر کن تو آسمون و هوا بودم ، چه کار می تونستم بکنم؟ تازه بعد از رسیدن تو فرودگاه کیش یه خانم مسنی گفت بچم هوا تو گوشش رفته ،یه پولی از تو جیبش در آورد تو دست هانا گذاشت و به دخترش داد تا بندازه تو صندوق صدقات. با دیدن این صحنه یه ذره خیالم راحت شد و از استرسم کم شد. از قبل هتل شایان رو رزرو کرده بودیم ترنسفر هتل اومده بود دنبالمون رفتیم و پس از یه گشتی توی جزیره بالاخره رسیدیم از سال 84 تغییری نکرده بود تازه اون موقع چون توی جشنواره بود رنگ و لعابش بیشتر بود دیگه از بزن و برقص توی فرودگاه کیش توسط بندریها خبری نبود. رفتیم هتل و تا شب موندیم با مامان اینا بودیم خدا خیر بده مامانمو که کمک حالم بود .البته هانا تا زمانیکه بیرونه اصلا سر و صدا و کار نداره ولی خدا به خیر کنه وقتی میایی خونه دیگه شروع می کنه شب رفتیم بولینگ مریم و دنیای بازی مریم ولی حیف که هانا نمی تونه بازی کنه. عزیز دل من فقط بچه ها رو نگاه می کنه قربونش برم...
فرداش رفتیم پارک دلفین ها و آکواریوم و سیرک و باغ پرندگان، خیلی قشنگ بود ولی دلفیناش همون کارهای سری قبل رو می کردند برا ما که تکراری بود اون روز چه بارونی گرفت که نگو... خودشون می گفتن اولین باره که توی کیش همچین بارونی می یاد.بابای هانا که آغوش بند رو بسته بود و هانا رو گذاشته بود توش یک چتر هم گرفته بود دستش. (بازم من که این چتر خوشگلمو همه جا با خودم می برم حتی تو تابستون).
روز بعد گشت جزیره رو داشتیم و شهر حریره و درخت سبز و کشتی یونانی...
عصرش خومون یه بازدیدی از هتل داریوش داشتیم
روز بعد سفر دریایی روی خلیج همیشه فارس داشتیم و از کابین زیرین اعماق دریا رو مشاهده کردیم .البته به خاطر بارون دیروز دریا خاکی بود و من به زور یه چیزایی دیدم....
امروز باید برگردیم ولی خیلی خوش گذشت( البته هانا شیطونی کردا ولی ایشالله باز هم از این سفر ها.....)
این یه عکس از هانا خانم که اینجا رفته سرسره بازی و تو رستوران هتل شایان رفته تو بغله عمو نوروز