مدتیه که سرم خیلی شلوغ شده... کار و شیطونیای هانا خانم از یک طرف ، درسای دانشگام از طرف دیگه... که همگی ارائه تحقیق دارن و من دارم دیوونه می شم که کدومشون و جمع و جور کنم... از سازمان مدیریت بگیر تا موسسه مطالعات و پژوهشهای اقتصادی و حتی کشاورزی که هرکدومشون یه طرف شهرن ... بازم خدا بابامو خیر بده که نصف کارای سازمان مدیریت رو برام انجام می ده ولی چی کار کنم باید همه رو ارائه بدم... هانا خانم هم که تا من کتاب باز می کنم میره کتاب قصه هاشو میاره میده به من ،به جاش کتابای منو می گیره .... از هنرهای کوبیسم که روش میکشه بماند ووووای ی ی ی ولی یکی به من بگه آخه من چه جوری درس بخونم هان؟ دعا دعا می کنم این یه ترم هم تموم شه و فقط پایان نامم بمونه، باز سر از کارم در بیارم و دیگه استرس امتحان هم نداشته باشم ... وای این ترم که 2 تا امتحان هم تو یه روز دارم... شبا میگم بذار هانا بخوابه بعد درس بخونم که نگو سر خوابوندنش خودم زودتر از فرط خستگی خوابیدم و بقیه ماجرا به همین منوال ....
ولی حالا نگین اینقدر ناشکری می کنم و هی آیه یاس می خونما .... نه.... این طوریام نیست . من کلا آدمیم که به روم نمیارم چقدر خسته ام یا چقدر شبا نمی خوابم . اصولا خوشم نمیاد جلوی بقیه نق بزنم اما نمی دونم شایدم زدمو خودم خبر ندارم ولی کلا وقتی بیرونم سعی میکنم خستگیامو به بقیه منتقل نکنم . حتی خونه هم میرم سعی میکنم خستگیامو به هانا و بابای هانا خانم منتقل نکنم .. البته میگم سعی میکنم... دیگه اگه یهو یه کاری کردم خودتون درکم کنید.
ولی آهنگ همه چی آروه طالب زاده یه یک هفته ای میشه که بهم آرامش داده وقتی گوش میدم واقعا حس میکنم همه چی آرومه. پس بهتره به آرامش فکر کنیم به نفعمونه!!!
همه چی آرومه تو به من دل بستی
این چقد خوبه که تو کنارم هستی
همه چی آرومه غصه ها خوابیدن
شک نداری دیگه ،تو به احساس من
همه چی آرومه من چقد خوشحالم
پیشم هستی حالا به خودم می بالم
تو به من دل بستی از چشات معلومه
من چقد خوشبختم همه چی آرومه
تشته ی چشماتم منو سیرابم کن
منو با لالایی دوباره خوابم کن
بگو این آرامش تا ابد پابرجاست
حالا که برق عشق تو نگاهت پیداست
همه چی آرومه من چقدر خوشحالم
پیشم هستی حالا به خودم می بالم
تو به من دل بستی از چشات معلومه
من چقدر خوشبختم همه چی آرومه